در رابطه جنسی ، دو قطب مخالف وجود دارد:
لذت بخشيدن
و
لذت بردن ،
وقتي يكي لذت ميبخشد و ديگري لذت ميبرد، لذت جنسي به سادگي ايجاد ميشود. در رابطه جنسی دو قطبي ، طرفين به نوبت و به طور آگاهانه در قطبهاي مخالف جابهجا ميشوند تا خواهش و لذت را به اوج برسانند . در حالي كه يكي لذت ميدهد ، ديگري لذت ميبرد ؛ و سپس چرخه عوض ميشود : اولي باز ميايستد تا دومي لذت دريافت كند.
اين رابطه جنسی دو مرحله دارد :
ابتدا مرد دريافت ميكند و زن ميبخشد؛ سپس مرد به لذت دادن و برآوردن نيازهاي زن ميپردازد و زن توجهاش را به بهرهبردن معطوف ميكند.
در مرحلهي اول رابطه دو قطبي ، مرد مقدم بر هر چيز در پي لذت خود است، مطمئناً دلش خواهان لذت بردن زن نيز هست، ولي فعلاً به آن توجهي ندارد. در اين حالت، زن در قطب مخالف به سر برده، به فكر تحريك مرد است و انتظار تحريك شدن ندارد.
اما، در مرحلهي دوم، نوبت به زن ميرسد كه دريافت كند و مرد لذت ببخشد. زن هر آنچه ميتوانسته براي لذت دادن به مرد صرف كرده و حال زمان آن است كه لذت ببرد. به اين طريق، هر دو آنچه را كه ميخواهند به دست ميآورند.
ابداع رابطه جنسی دو قطبي
مرد دوست ندارد هميشه بدون هيچ چشمداشتي وقت طولانياي را صرف پيش نوازش شريك جنسياش كند تا او را به ارگاسم برساند . من اين نكته را ميدانستم؛ و همين سرانجام باعث شد ايدهي رابطه دو قطبي را طرح كنم.
اگر مرد علاقه به پيش نوازش هميشگي ندارد، به دليل اهميت ندان به لذت زن نيست، بلكه بنا به شرايطي است كه خود او دارد. تفاوت زماني ميان تحريكپذيري مرد با زن در برخي موارد مسئلهساز است.
مر با توجه به خود و بدون پيشنوازش زن ، باعث ايجاد مقاومت در زن ميشود. انتظارهاي طولاني نيز مرد را مستأصل ميكند. اگر مرد ابتدا ارگاسم داشته باشد، انرژي كافي براي برآوردن نياز زن نخواهد داشت . بنابراين ، در فقدان مطلوبيت ، مرد علاقه به رابطه زناشویی را از دست ميدهد ؛ زيرا ديگر حاضر نيست آن زمان طولاني را صرف كند . به او حق هم بايد داد. در انتهاي يك روز كاري پرمشغله ، گاه واقعاً خسته و بيحوصله ميشود . فكر اين كه بايد تمام آن پيشنوازشها را انجام دهد ، به راستي مأيوس كننده و از تحرك اندازنده است .
البته آن طرف قضيه ، براي زن نيز شرايط مشابهاي وجود دارد . زن نسبت به رابطه سرد ميشود، زيرا وقتي مرد ميكوشد سريع به او ارگاسم دهد ، مايل نيست با واكنش مثبت نداشتن مرد را مستأصل كند . به اين علت، لذت رابطه برايش كاهش مييابد و او علاقهاش را از دست ميدهد. در واقع، رابطه وقتي خوشايند است كه زن خود را ناگزير به برانگيخته شدن فوري نبيند . او هيچگاه به درستي نميداند چقدر طول خواهد كشيد و يا اين بار رخ خواهد داد يا نه .
رابطه جنسی دو قطبي راه حل مشكل را به دست ميدهد و (همان طور كه خواهيد ديد) مزاياي بسيار ديگري نيز دارد. مرد به جاي انتظار كشيدن و احساس حرمان كردن، ميتواند ابتدا به كار خود بپردازد و هركاري كه موجب برانگيختنش ميشود انجام دهد. سپس وقتي به آستانهي ارگاسم رسيد ، وقتش رسيده متوقف شود و شروع به تحريك همسرش كند . در اين مواقع، همهي پيشنوازشهايي كه زن نياز دارد به او ميدهد تا او ارگاسم را تجربه كند . آنگاه خود نيز به ارگاسم ميرسد .
غالباً رابطه جنسی دو قطبي با تحريك مرد و رشد خواهشش براي رهايي شروع ميشود و زن فقط از تحريك مرد و ديدن برانگيختگي او لذت ميبرد. در اين حالت ، شايد مرد همسرش را در آغوش بگيرد ، ببوسد ، نوازش كند ، عريانش سازد و با اين كارها بيش از پيش برانگيخته شود ؛ ولي زن فقط ممكن است دراز بكشد و از اين كه دلخواه مرد است لذت ببرد و يا ممكن است براي تحريك مرد شروع به نوازشش كند .
زن همانند مرد تحريك نميشود. هدف هم اين نيست. او صرفاً شوهر را تحريك ميكند. براي اين منظور نيز ميتواند به نوازش يا در آغوش گرفتن مرد بپردازد يا از شيوههاي ديگري استفاده كند. تمام كارها براي ايجاد برانگيختگي در مرد است . در اين زمان ، مرد در حال دريافت كردن و لذت بردن است و زن در حال لذت بخشيدن به اوست .
بعد از حدود پنج دقيقه ، مرد كه به اوج نزديك شده و در مرزهاي ارگاسم به سر ميبرد ، علامتي به زن ميدهد تا از تحريك بيشتر او باز ايستد. اين علامت ميتواند صدايي مثل « اوههه » يا نفسي عميق باشد كه ضمن بازدم مرد به آرامي زن را از فعاليت باز ميدارد و موضع خود را عوض ميكند . علامت ديگر مرد براي تغيير قطب برداشتن دستان زن است و يا مرد ميتواند به كنار تخت بغلتد .
هر يك از اين علائم زن را از آمادگي مرد براي عوض كردن قطبها آگاه ميكند . مرد آمادگي يافته تمام لذتي را كه از زن برده به او بدهد. همچنان كه مرد به آهستگي تحريك را شروع ميكند ، زن ميتواند بياسايد و به لذت بردن و احساس كردن بدن خويش بپردازد. اين را به ياد بسپاريد ، مرد دو تا سه دقيقه براي برانگيخته شدن نياز دارد، اما زن ده برابرش را ميخواهد .
مرد دو تا سه دقيقه بيشتر براي برانگيختگي و به ارگاسم رسيدن نياز ندارد ، ولي بايد به خود يادآور شود زن به ده برابر آن، يعني بيست تا سي دقيقه وقت نياز دارد.
در دفعات اول، براي مرد متوقف شدن ، عوض كردن قطبها و به مرحلهي دوم رفتن بسيار سخت به نظر ميرسد. به خصوص ، هنگامي كه در مرحلهي اول به مقاربت پرداخته باشند ، ممكن است به شدت تحريك شده باشد. خوشبختانه مرد نسبت به نيازهاي همسرش بسيار حساس است و وقتي حس كند زن براي تحريك شدن و رسيدن به ارگاسم نيازمند خودداري اوست؛ كنترل مورد نياز را بر خود اعمال ميكند.
بيولوژي متفاوت زنان و مردان باعث ميشود بعد از ارگاسم تجارب متفاوتي داشته باشند. برانگيختگي زن بعد از ارگاسم حفظ ميشود و حتي ميتواند لذت بيشتري از مقاربت ببرد. در اين حالت ، هورمونهاي لذتبخش زن در سطح بالايي باقي ميمانند. مرد اين گونه نيست. او بلافاصله بعد از ارگاسم برانگيختگياش را از دست ميدهد و هورمونهاي لذت بخشش بيدرنگ پراكنده و ناپديد ميشوند. وقتي مرد كارش تمام شد، تمام شده است .
اكنون بهتر ميتوانيد بفهميد چرا تقدم ارگاسم زن بر مرد اهميت دارد. اگر مرد ابتدا ارگاسم داشته باشد، ديگر انرژياي برايش باقي نميماند تا زن را سيراب كند؛ اما زن پس از ارگاسم داشتن ، چون همچنان برانگيخته است، هم به مرد ارگاسمش را ميدهد و هم خود از ادامه يافتن مقاربت ، لذت بيشتري ميبرد.
نظرات شما عزیزان: